شرك و انوع ان

شرك خفي :
————-

امانوع دويم از شرك كه در احيا گفته آن را شرك خفي گويند يعني نفس آن كفر نيست و ليكن معصيت ست بنده را از كمال ايمان بيندازد اما از اصل ايمان بيرون نياورد و آن آنست كه طاعت بريا كند و يا مسبب را از سبب بيند نه از الله تعالي چنانكه سير آبي را از آب بيند نه از الله تعالي و يا شفا را از طبيب و دارو بيند نه از الله تعالي .

نقل است كه سلطان العارفين بايزيد بسطامي قدس سره وفات يافت يكي از بزرگان او را در خواب ديد پرسيد كه حق تعالي باتوچه كرد ؟ گفت : چون مرا درخاك نهادند فرمان رسيد كه اي بايزيد از براي ما هديه چه آوردي ؟ گفتم : خداوندا هديه كه شايسته حضرت توباشد نياوردم اماشرك نيز نياوردم فرياد رسيد كه اي بايزيد ( انسيت ليلته اللبن ) يعني شب شير را فراموش كردي و آن چنان بود كه سلطان شبي شير خورده بودو شكم وي درد كرد گفت : امشب شير خوردم شكم من درد كرد فرمان رسيد كه اي بايزيد آن شرك نبود كه بحضرت ما آوردي كه آن درد را از شير دانستي .

اهل تحقيق گفته اند طاعت كردن از براي اجر و مزد نيز شرك خفي است طاعت خالص بايد كرد .

فرد :
طاعت از بهر جزا شرك خفي ست
يا خدا را باش يا عقبي طلب

امام نجم الدين عمرنسفي رحمه الله در اربعين سلماني خود مي آورد كه شبلي رحمه الله گفت از دوزخ ترسيدن و از بهر آن گناه برجاي ماندن و به بهشت اميد داشتن و از بهر وي طاعت كردن نفس پرستيدن ست ني خالق پرستيدن .

رسول الله عليه الصلواه والسلام فرمود : ( ماعبد علي وجه الارض صنم خبث عن الهوي ) يعني : پرستيده نشد بر روي زمين هيچ بتي خبيث تر و پليد تر از هواي نفس .
الهي ما را از شرك و هواپرستي نگاهدار والسلام عليكم ورحمته الله وبركاته

سه مرد نیکوکار و غار

1505123_707417699342855_4817421970174003793_n

ازعـبـدالـلـه بـن عــُمـر ( رضی الـله عـنهما) روایت است که گـُفـت : ازپـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شنیدم که مـیگــُفـتـنـد:

﴿ ازمـردُمـانـیکـه پـیش از شـُمـا بـودنـد ، سـه نـفـررفـتـه وشـب را درغـاری خـوابـیـدنـد، تـخـتـه سـنـگ کـلانی از کـوه جـدا گـردیـده ودر غـاررا گـرفـت، بـا خـود گــُفـتـنـدراه نـجـات دیـگـری غـیر ازیـنـکـه کـارهـای نـیـک خـودرا شـفـیع آورده ودُعـا کـُنـیـد، بـرای تـان، مـوجـود نـیـسـت.

یکـی ازآنـهـا گــُفـت : خــُدایـا! پـدر ومـادر پـیـری داشـتـم ودرخـورد ونـوش، اهـل واولاد خـودرا بـر آنـهـا تـرجـیح نـمـیـدادم ، روزی بـه طـلـب چـیـزی ازنـزد شـان دور گـردیـدم ووقـتی آمـدم کـه آنـهـا خـواب شـده بـودنـد، نـوشـیـدنـی شـب را تـهـیـه کردم ، ولی نـخـواسـتـم کـه پـیش از آنـهـابـه زن وفـرزنـدم ازان چـیـزی بـدهـم ، وهـمـان گـونـه قـدح بـدسـت بـا نـتـظـار بـیـدارشـدن آنـهـا تـاطـلوع فـجـرا نـتـظـار کـشـیـدم ، صـُبـح بـیـدارشـده و نـوشـیـدنـی شـب خـودرا دریـن وقـت نـوشـیـدنـد، خــُدایـا! اگـرایـن کـاررا خـاص بـرای رضـای تـو انـجـام داده ام، مـارا از مـُصـیـبـت ایـن سـنـگ نـجـات بـده، آن سـنـگ انـدکـی پـس رفـت ، ولـی از غـار بـیرون شـده نـمـیـتـوانـسـتـنـد﴾.

پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـود نـد:

﴿شـخـص دومـی گــُفـت : خــُدایـا! دُخـتـر کـاکـا ی داشـتـم کـه از هـمـه کـس درنـزدم مـحـبـو ب تـر بـود، از وی خـواسـتـم تـا بـا مـن هـمـبـسـتر شـود، ولی اوامـتـنـاع ورزیـده واجـازه نـداد ، تـاآنـکـه دریـکـی از سـالـهـا بـه مـُشـکـل قـحـطی دُچـارگـردیـده ونـزدم آمـد، مـن بـرایـش یـکـصـدو بـیـسـت دیـنـار دادم تـا آنـکـه بـامـن هـمـبـسـتر گـردد، او مـوافـقـت نـمـود، وچـون مـیخـواسـتـم ایـن عـمـل زشـت را بـاوی انـجـام دهـم گـفـت : مـُهـری را کـه ازراه غـیـر مـشـروع بـر هـم مـیـزنـی بـرایـت نـمـی بـخـشـم ، ایـن سـُخـن بـر مـن تـاثـیر کـرده، ودرحآلـیـکـه وی مـحـبـو ب تـریـن مـردُمـان درنـزدم بـود، ازان کـار زشـت مـُنـصـرف گـردیـدم ،وطـلا هـای را کـه بـرایـش داده بـودم بـخـشـیـدم ، خــُدایـا! اگـرایـن کـاررا خـاص بـرای رضـای تـو انـجـام داده ام، مـارا از مـُصـیـبـت ایـن سـنـگ نـجـات بـده، آن تخـتـه سـنـگ مـقـداردیـگـری پـس رفـت ، ولـی بـازهـم از غـار بـیرون شـده نـمـیـتـوانـسـتـنـد﴾ .

پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) گــُفـتـنـد:

نـفـر سـومـی گــُفـت : خــُدایـا! اشـخـاصـی را مـُزدور نـموده و مـُزد شـان رادادم، مـگـر یـکی ازآنـهـا کـه مـُزد خـودرا نـگـرفـته ورفـت، آن مـُزدش را بـکـار انـداخـتـم تـا ایـنـکـه بــسـیـار گـردیـد، بـعـد از مـُدتـی آن شـخـص آمـده و گــُفـت : ای بـنـدۀ خــُدا! مـُزدم رابـده! بـرایـش گــُفـتم : آنـچـه را کـه ازایـن شـُتـُـر هـا، وگـاوهـا، وگـوسـفـنـدهـا وغـُلامـان مـی بـیـنی از مـُزد تـو اسـت، گــُفـت: ای بـنـدۀ خــُدا! مـرا مـسـخـره مـکـن! گــُفـتم : تـرا مـسـخـره نـمـیکـنم ،آنـشـخـص هـمـۀ آن امـوال راگـرفـته وچـیزی بـجـای نـگـذاشـت، خــُدایـا! اگـرایـن کـاررا خـاص بـرای رضـای تـو انـجـام داده ام، مـارا ازیـن مـُصـیـبـت نـجـات بـده! تخـتـه سـنـگ ازدر غـاردورگـردیـده وآنـهـا بـیرون شـده ورفـتـنـد.
(رواءالبخاری 2272 )

نام ونسب و ولادت امام ابوحنيفه(رح)

11203068_1428404694144224_3569252406463439124_n

نام مبارك ايشان نعمان،كنيت ابوحنيفه ولقبش امام اعظم است. سلسله نسب ايشان به شرح ذيل است: نعمان بن ثابت بن زوطى بن ماه.امام ابوحنيفه عجمى النسل بوده اند.مورخ مشهورخطيب بغدادي اززبان اسماعيل نوه ي امام ابوحنيفه نقل مي كند:”من اسماعيل بن حمادبن نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان ازن‍‍‍‍‍‍‍‍ژادفارس هستم.ماهيچ گاه غلام كسي نبوده ايم.پدربزرگ من ابوحنيفه بن ثابت درسال 80هجري متولدشده اندپدرش ثابت دركودكي به خدمت حضرت علي حاضرمي شده اندوايشان درحق وي وخاندانشان دعاي خيرمي فرمودندبه نظرمي رسدكه دعاي ايشان بي اثرنبوده است.”اسماعيل پدربزرگ امام رانعمان ذكركرده اندوبالاتررامرزبان واين درحالي است كه ايشان عمومابه”زوطي”و”ماه”منسوب است.بايدگفت:به احتمال زياد زماني كه زوطي ايمان مي اورد،نام ايشان به نعمان عوض مي شودواسماعيل درسلسله نسب به جاي زوطي نام اسلامي او يعني نعمان راذكر مي كند.

تابعى بودن امام ابوحنيفه(رح)

امام ابوحنيفه اين افتخار برايش مقدرشد كه چشماني راكه جمال انوررسول الله(صلى الله عليه وسلم )رامشاهده كرده بودند،ببيندواز رؤيت انان چشمهاي ارادت خودرامنورگرداند.اين واقعيت ازتاريخ ثابت و ايشان را درجه ي بزرگ تابعيت حاصل است.امام ابوحنيفه به صفت تابعي بودن خود افتخار مي كرد واظهار مي داشت كه حضرت انس(رضي الله عنه)صحابي بزرگ رسول خدا(صلى الله عليه وسلم)راباچشم خودديده است.
بسياري از نويسندگان معاصرتابعي بودن امام ابوحنيفه راانكاركرده اندواين مسئله ي تازه اي نيست.درگذشته نيزبسياري به اين اشتباه دچار شده اند.امامحدثين بزرگي كه دراين مورددقت بيشتري به خرج داده اند،به نفع امام ابوحنيفه قضاوت نموده اند.ازحافظ ابن حجرعسقلاني كه يكي از ائمه فن حديث بود،دررابطه باامام ابوحنيفه سؤال شد.اودرجواب نوشت:درزمان امام ابوحنيفه چندين نفرازصحابه موجود بودند زيراامام ابوحنيفه درسال80هجري دركوفه متولدشدندودران وقت عبدالله بن ابي اوفي(رضي الله عنه)زنده بودندودرسال82هجري يابعدازان فوت نمودند.وابن سعدروايت مي كندودرسندانم هيچ گونه اشكالي نيست كه امام ابوحنيفه انس بن مالك(رضي الله عنه)راديده است.

كنيت امام ابوحنيفه وصفى مي باشد

كنيه ى امام ابوحنيفه كه از نامش مشهورتراست،كنيه ي حقيقي نيست يعني نام يكي ازفرزندان ايشان حنيفه نبوده است واين كنيه وصفي مي باشد يعني ابوالملة الحنفيه.درقران مجيد خداوندمسلمانان راخطاب مي فرمايد:(واتبعواملة ابراهيم حنيفا)امام ابوحنيفه به همين مناسبت كنيه ي خودرا ابوحنيفه انتخاب نموده اند.

امام محمدباقروامام ابوحنيفه

هنگامي كه امام ابوحنيفه براي باردوم به مدينه ي منوره تشريف برد،درمحضرامام باقرحاضرشد.شخصي به امام محمد باقر گفت:”اين شخص ابوحنيفه است.”امام محمدباقربه طرف امام ابوحنيفه متوجه شدوفرمود:”شماييدكه بنابرقياس خودبااحاديث جدم مخالفت مي كنيدوبرخلاف احاديث جدم عمل مي كنيد.” امام ابوحنيفه باادب واحترام ويژه اي درجواب فرمود:”عياذابالله!چه كسى مي تواند باحديث مخالفت كند.شماتشريف داشته باشيدتاباشمامقداري گفتگوكنم.”
امام ابوحنيفه ازامام محمدباقرپرسيد:”مردضعيف تراست يازن؟”
امام محمدباقر:”زن”
امام ابوحنيفه:”سهم مرددرميراث بيشتراست يازن؟”
امام محمدباقر:”سهم مرد.”
امام ابوحنيفه :”اگرمن برقياس عمل مي كردم،قياس مي گويد:سهم زن بايدبيشترباشدچون اوضعيف تراست.”
سپس امام ابوحنيفه پرسيد:”نمازافضل است ياروزه؟”
امام محمدباقر:”نماز”
امام ابوحنيفه:”بنابراين،بايدبرزن حائض قضاي نمازفرض مي بود نه روزه،درحاليكه من فتواي قضاي نمازرابراونمي دهم.”
امام محمدباقر(رح)چنان خوشحال شدندكه پيشاني امام ابوحنيفه رابوسيدند.
امام ابوحنيفه تامدتي درمحضرايشان ماندوازايشان استفاده نمود.حتي كه مسائل نوادري ازفقه وحديث راازايشان اموختند.
شيعه وسني هردواعتراف مي كنندكه امام ابوحنيفه ازامام محمدباقركسب فيض نمودند.همچنين امام ابوحنيفه ازفرزندرشيدامام محمدباقر،امام جعفرصادق(رح)نيزبهره مندشده اند.

سخنان حكيمانه ي امام ابوحنيفه

دراينجاگلچيني ازفرمايشات حكيمانه امام ابوحنيفه قابل ذكراست.ايشان فرموده اند:”كسي كه علم،اوراازمعاصي وفواحش باز نداشت،چه كسي ازاوزيان كارتراست؟”هركس بدون توجه به اينكه روزي خداونداورا درموردسخنانش محاسبه مي كند،به اظهارنظردرمسائل ديني بپردازد،قدرومنزلت خويش ومذهب رانشناخته است.اگرعلمادوستان خدانيستندپس درجهان،خداونديك دوست هم ندارد.هركس به خاطرمنافع دنيوي علم اموخته است،علم درقلبش جايگزين نمي شود.
ايمان بزرگترين عبادت است وكفربزرگترين گناه،هرانكه پايبندافضلترين عبادت باشدوازبدترين گناه اجتناب ورزد،اميدمغفرتش مي رود.
كسي كه ذوق علم نداشته باشدمذاكره ي علمي نمودن درمحضراومانندازاردادن واذيت كردن اوست.براي دوست(خويشتن)گناه انباشته كردن وبراي دشمن خود(ورثاء)،مال جمع كردن،حماقت است.

رحلت جانگدازامام ابوحنيفه

منصوربراي منزوي ساختن وقطع رابطه ي امام بامردم درسال146هجري دستوربازداشت امام ابوحنيفه راصادركردتابدين وسيله ازديدهاپنهان وكم كم از خاطره هامحو گردد.زنداني شدن امام بيش از پيش برمقبوليت ونفوذ ايشاندرميان مردم افزود.
منصورباوجوداينكه امام ابوحنيفه رادرباتزداشت زيرنظرداشت ترسي كه از جانب امام ابوحنيفه احساس مي كرد،به قوه ي خودباقي ماند بنابراين تصميم گرفت تااين سداهنين رابه طوركامل ازسرراه خودبردارد.اين بودكه ايشان رامسموم كردهنگامي كه اثارزهربرامام نمايان شدبه سجده افتادودربهترين حالت به ديدارپروردگارش شتافت.”انالله وانااليه راجعون”.تاريخ وفاتش رجب سال159هجري بود.
حضرت امام ابوحنيفه وصيت كرده بودكه ايشان رادرقبرستان خيزران دفن كنندزيرااين محل رااززمين هاي غيرمغضوب مي دانست.طبق وصيت ايشان درجانب شرقي قبرستان خيزران دفن شد.

برگرفته ازكتاب سيماى امام اعظم ابوحنيفه(رح)،مؤلف:علامه شبلي(رح)

ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است

57-59

بســــم الله الرحمــــن الرحیــــم

يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿٦﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿٧﴾ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿٨﴾ كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿٩﴾ وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ

ترجمه:
ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است و در حق او ترا فریب داده است ؟. (۶) پروردگاری که تو را آفریده است و سپس سر و سامانت داده است و بعد معتدل و متناسبت کرده است. (۷) و آن گاه به هر شکلی که خواسته است تو را درآورده است و ترکیب بسته است. (۸) هرگزا هرگز! (آن چنان که می‌پندارید نیست). اصلاً شما سزا و جزا را دروغ می‌پندارید و نادرست می‌دانید. (۹) بدون شکّ نگاهبانانی بر شما گمارده شده‌اند. (۱۰) نگاهبانانی که محترم هستند و پیوسته اعمال شما را می‌نویسند. (۱۱) می‌دانند هرکاری را که می‌کنید. (12)

این که ما مسائل علمی قرآن کریم رو معجزه مینامیم منظور نسبت به زمان نزول آن است

10410513_485734384890867_421483532531040995_n

این که ما مسائل علمی قرآن کریم رو معجزه مینامیم منظور نسبت به زمان نزول آن است…مطالبی که در قرآن بیان شده نسبت به 1400سال پیش معجزه است…و امکان نداشته هیچ انسانی در آن زمان از آن مطلع بوده باشد…لذا این است که انسان را به این یقین می رساند که قرآن کلام خالق ماست.مردم میگویند این همه میگویید معجزه معجزه این چه معجزه ایست….انسان تا زمانی که عقل خود را به کار نگیرد هیچگاه به حقیقت نخواهد رسید.
به یکی از این معجزه ها دقت کنید و قبلا هم پست کردیم اما این رو دوباره پست میکنیم تا جواب دندان شکنی باشد به آنان که قرآن را قبول ندارند و آن را خرافات میدانند در حالیکه حتی یک بار هم آن را نخوانده اند..

و خیلی جالب است آن را نخوانده اند و نفهمیده اند و در موردش قضاوت میکنند…چه عجیب و درد آور است حال چنین انسانهایی…

آنچه که در زیر میخوانید معجزه ای شگفت انگیز است که خبر از اسرار خلقت انسان در رحم مادر داده آن هم در 1400 سال پیش…

خداوند جله جلاله میفرماید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ﴿١٢﴾ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَ‌ارٍ‌ مَّكِينٍ ﴿١٣﴾ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ‌ ۚ فَتَبَارَ‌كَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ مومنون

﴿١٤﴾

ما انسان را از عُصاره‌ای از گِل آفریده‌ایم. (۱۲) سپس او را به صورت نطفه‌ای درآورده و در قرارگاه استوار (رحم مادر) جای می‌دهیم. (۱۳) سپس نطفه را به صورت لخته خونی، و این لخته خون را به شکل قطعه گوشت جویده‌ای، و این تکّه گوشت جویده را بسان استخوانهای ضعیفی درمی‌آوریم، و بعد بر استخوانها گوشت می‌پوشانیم، و از آن پس او را آفرینش تازه‌ای بخشیده و (با دمیدن جان به کالبدش) پدیده‌ی دیگری خواهیم کرد. والا مقام و مبارک یزدان است که بهترینِ اندازه‌گیرندگان و سازندگان است (۱۴)

این موضوع 1400 سال در قرآن بیان شده در حالیکه در آن زمان نه دستگاه سونوگرافی وجود داشت نه میکروسکپی!!!!

خداوند در این آیه مراحل خلقت انسان در رحم مادر را بیان می کند… سبحان الله…
شگفت اینجاست که دانشمندان علم جنین شناسی با تحقیقات فراوان و پیچیده توانستند که مراحل پدید آمدن نوزاد را دریابند که دقیقا همانطور است که خداوند میفرمایند…

سبحان الله..بس دانا و علیم است خداوند…

و باید این سوال را از ناباوران پرسید که در 1400 سال پیش چه کسی می توانسته از درون رحم مادران با خبر باشد؟ که از مراحل خلقت نوزاد با خبر شود؟
آیا باز هم با کمال وقاحت قرآن را کتابی خرافی میدانید؟

اگر قرآن را کتابی خرافی پندارید به راستی که بر گوش و چشم و دل شما مهر نهاده شده همانطور که خداوند می فرماید که هیچ فهم حقایق نکنید.

و تنها و تنها خداوند است که به نهان همه آگاه است..

فَتَبَارَ‌كَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ

آری…منکران در برابر این آیات عظیم هیچ سخنی برای گفتن ندارند…

اخلاق عظیم رسول الله صلی الله علیه وسلم

10378980_490762437721395_4100692782384488705_n

روزی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در حال گذر از محلی بود که پیرزنی یهودی را دید که بار سنگینی را حمل میکرد نزدیک رفت و بار پیرزن را بر دوش مبارکش گذاشت و تا خانه پیرزن بردن پیرزن که بسیار خوشحال بود.

گفت پسرم من بسیار فقیرم و چیزی ندارم برای تشکر به تو بدهم اما در عوض تو را پندو نصیحتی میدهم.

گفت پسرم, جدیدا جوانی پیدا شده که ادعای پیامبری میکند نامش محمد است پسر عبدالله فریب سخنانش را نخور آو دروغ میگوید مراقب باش
رسول الله با لطافت ونرمی بسیار فرمود مادر جان من همان جوان هستم. پیرزن به سرعت ایمان آورد..
سبحان الله این است رسول معظم اسلام رسولی که خداوند میفرماید:قطعا تو بر روی زیبا ترین اخلاق و آفرینشی ) القلم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عزیزان سرزمین رنجدیده ما سخت نیازمند اخلاق و روش و کردار محمدی است پس با دوستان خود شریک سازید.
الله متعال بخاطر نشر پیام دین تان اجر نصیب تان میکند. ان شا الله

نقــــش کوه هــــا در ســــطح زمیــــن

10393905_1087444194604706_1650006770965218747_n

نقــــش کوه هــــا در ســــطح زمیــــن:

خداوند جله جلاله میفرماید:

وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
نحل ﴿١٥﴾

و در زمین کوههای استوار و پابرجائی را قرار داد تا این که زمین شما را نلرزاند و رودخانه‌ها و راههائی را پدیدار کرد تا این که راهیاب شوید.

آیه بیان می کند که کوهها عمل جلوگیری از لرزش زمین را انجام می دهند . این حقیقت در زمان نزول قران بر هیچ کس معلوم نبود واین واقعیت تنها در زمان اخیر و با استفاده از زمین شناسی مدرن روشن شده است .
قبلا عقیده براین بود که کوهها صرفاً برآمدگی ها برروی سطح زمین هستند لیکن دانشمندان دریافتند که آنچه از سطح کره زمین که کوه نامیده می شود در واقع ریشه هایی در حدود 10 تا15 برابر ارتفاعشان در زیر سطح زمین دارند وبا وجود چنین خاصیتی کوهها مانند میخها وچنگالهای در چادر می باشند. بطور مثال کوه اورست که ارتفاعی تقریباً به اندازه 9 کیلومتر از سطح زمین دارد دارای ریشه ای به عمق 125 کیلومتر می باشد .

در مناطقی که دارای کوه های عظیم و بزرگ است یا اصلا زمین لرزه رخ نمی دهد یا اگر زمین لرزه ای رخ دهد به دلیل وجود کوه شدت آن بسیار کاهش میا بد و این حقیقتی است که خداوند در 1400 سال پیش آن را بیان فرموده.

به راستی که قرآن کلام پروردگار جهانیان است.

مــــرگ و حــــوادث بعـــد از آن بــــر اســــاس قـــــرآن و احــــادیث نبـــوی

15497_817589081630449_3868862386560356683_n
مــــرگ و حــــوادث بعـــد از آن بــــر اســــاس قـــــرآن و احــــادیث نبـــوی:

بخش اول

آیا شنیده‌ای؟؟؟ آقای … تصادف کرده … .
نه!!!.
متأسفانه فوت شده … .
«إنا لله و إناإلیه راجعون».
افکار و سؤالات متعددی مرا تکان داد، راستی دوستم هفته قبل، نه، همین دیروز، با من بود، سالم و تندرست و الان کجاست؟
مرگ، عالم بعد از مرگ، سکرات، تهدیدات بعد از مرگ، بشارت‌ها، بهشت، جهنم، پل صراط، میزان، و … .
بعضی‌ها می‌گویند مرگ و سکرات سخت و شدید است و بعضی‌ها می‌گویند نه، مرگ چیزی نیست که از آن بترسیم. و برخی می‌گویند ما از مرگ نمی‌ترسیم ولی از اعمال خود می‌ترسیم و برخی دیگر کاملاً غافلند، گویا هرگز نخواهند مرد، ساختمان‌هایی را بنا می‌کنند، که تا 1000 سال استوار بماند.
به تفکر عمیقی فرورفتم راستی آن ثانیه و دقایقی که در قبر گذارده شوم، از تاریکی و ظلمت آن، از وحشت تنهایی، از اینکه مونسی و رفیقی نخواهد بود، از سؤال نکیر و منکر، آیا می‌توانم جوابگو باشم؟، از قبر که حفره‌ای از جهنم یا قطعه‌ای از بهشت خواهد بود، از خانة زیبایی که باید ترک کنم، از خانواده‌ای که فراموشم می‌کنند و زندگی خود را بدون من ادامه خواهند داد، از فرزندانم که دارایی‌ام را چگونه و کجا مصرف می‌کنند. آری! به دوستان عزیزی که به خاطر آنها عبادت خدا را ترک کرده، مال و وقت عزیز خود را با آنها به تفریح و عیش و نوش گذراندم.
Continue reading “مــــرگ و حــــوادث بعـــد از آن بــــر اســــاس قـــــرآن و احــــادیث نبـــوی”